دين، قوي ترين و محكم ترين ريسمان الهي است كه انسان، فقط با تمسك به آن ميتواند به هدف و مأواي والاي خويش كه همان مقام خليفة اللهي است، نائل گردد. اما مسئله اصلي اين است كه دين چگونه و از چه راهي توانسته است، قدرت انسان را بالا ببرد و وي را در مقابل لذتهاي دنيوي، عصيان و سركشيها بيمه نمايد؟
اين نوشتار با بهره گيري از روش علوم اجتماعي در كشف اين مقصود بر آمده است. طبق يك نگاه كلي تمام معارف و دستورالعملهاي ديني اين مسئوليت را به عهده دارند، زيرا دين داراي حلقههاي به ظاهر متفاوت، اما از روحي واحد برخوردار است، البته با نگاهي خاص تر ميتوان به دو راهكار نظري و عملي دين اشاره نمود كه در راهكار نظري به سه مقوله مهم ترسيم بديها و خوبيها، ترسيم پاداش، عقوبت و مجموعه معارف بنيادين عنايت دارد و راهكار علمي از طريق تبليغ و امر به معروف و نهي از منكر بر اين مهم گام بر ميدارد؛ اگر چه در ظاهر، بعضي از اين موارد فردي و بعضي ديگر ظاهري اجتماعي دارند، ليكن هر دو در هم تنيده شده و قابل تفكيك نميباشند.
دين، باور، پاداش، عقوبت، تبليغ، امر به معروف و نهي از منكر، خوبي و بدي، انحرافات اجتماعي.
هر جامعهاي داراي افكار، عقايد و باورهاي خاصي است كه با توجه به آن، هم احساسات و علايق ويژهاي مورد پسند قرار ميگيرد و هم رفتارهاي خاصي مقبول شناخته ميشود. به اين قواعد و معيارها كه افكار و احساسات درست و قابل قبول و نيز رفتارهاي مناسب و مورد انتظار را در هر شخص تعيين ميكنند، «هنجارهاي اجتماعي»[1]ميتوان ناميد و تخلف از آن هنجارها را «انحراف اجتماعي»[2]مي توان ناميد.[3] دين نيز به عنوان نظامي كه از سوي خداوند در قالب كتاب و سنت نازل گرديده است، معيارها و هنجارهايي براي انديشه، احساس و عمل دارد.
هنجارهاي ديني، اگر چه در جامعه اي ديني كه اكثريت آن را دينداران تشكيل دادهاند، تا اندازهاي زياد با هنجارهاي اجتماعي مطابقت داشته و تخلف از آن، به عنوان انحراف اجتماعي تلقي ميشود، ولي لزوماً هر هنجار ديني، معيار قابل قبول جامعه و هنجار اجتماعي نميباشد.[4] بلكه ممكن است هنجارهايي در اين زمينه وجود داشته باشد كه در جامعه مورد غفلت و فراموشي قرار گرفته باشد. به گونه اي كه نه تنها از ارتكازات افراد حذف شده باشد، بلكه در قوانين مكتوب نيز اثري از آن ديده نشود. هم چنانكه ممكن است هنجارهايي مورد قبول جامعه باشد كه در دين وجود نداشته باشد يا مخالف آن موجود باشد.
به طور مسلم، دين نه تنها درصدد حفظ هنجارهاي اجتماعي مخالف با هنجارهاي ديني نيست، بلكه خواستار مبارزه با آن هنجارها نيز ميباشد؛ لذا انبيا را به مبارزه با بت پرستي كه مطابق هنجارهاي اجتماعي قومشان بود، فرا ميخواند. همچنين شأن هدايتگري دين اقتضا مينمايد كه از هنجارهاي اجتماعي غير ديني (نه مخالف و مغاير دين) هم كه بي ارتباط با وظيفه هدايت است، حمايتي نداشته باشد.
بنابراين وقتي از نقش دين در جلوگيري از انحرافات اجتماعي سخن ميرود، مقصود انحراف از آن دسته هنجارهاي اجتماعي است كه به نحوي (امضايي يا تأييدي) هنجار ديني نيز شمرده شود. هم چنانكه زماني از انحرافات اجتماعي سخن به ميان ميآيد، هنجارهاي ديني غير اجتماعي (هنجارهايي ديني كه مورد توافق جامعه به عنوان معيار عمل و هنجار قرار نگرفته است)، مورد بحث قرار نميگيرد.
براي بررسي نقش دين در جلوگيري از انحرافات اجتماعي اين سؤالات بايد مطمح نظر قرار بگيرد:
1- آيا از دين ميتوان انتظار مقابله با انحرافات اجتماعي را داشت؟
2- در صورت به جا بودن اين انتظار، آيا دين توانايي مقابله با انحرافات اجتماعي را دارد و به عبارت ديگر، آيا دين از راهكارهاي مناسب براي مقابله با انحرافات اجتماعي برخوردار است؟
3- آيا راهكارهاي دين، در جوامع امروزي نيز داراي كاربرد است؟
يكي از اهداف مسلم دين، كه در آيات متعدد قرآن كريم بر آن تأكيد شده است، هدايت و راهنمايي انسان به سوي شناخت و عبوديت پروردگار است.[5]
هدايت و راهنمايي انسان از طريق رعايت و عمل به احكام، دستورات و هنجارهاي خاصي مبتني گشته است، به گونه اي كه بدون رعايت آنها، هدايت ممكن نميباشد. [6]
با پذيرش شأن هدايتگري دين از يك سو و ابتناي هدايت بر رعايت هنجارهاي ديني از سوي ديگر، ناگزير بايد پذيرفت كه دين نميتواند دغدغة رعايت هنجارهاي ديني را (خواه هنجارهاي ديني ـ اجتماعي، خواه غير اجتماعي) از سوي مردم نداشته باشد و درصدد مقابله با تخلف از آن هنجارها برنيايد. در واقع، موضع بي تفاوتي قائل شدن براي دين در مبارزه با انحرافات، به منزله در نظر نگرفتن شأن هدايتگري دين است.
دين از يك سو با ارائه علوم و معارف خاص و از سوي ديگر با توصيه بر اعمال و رفتارهاي ويژه، نقش مؤثري را در بازداشتن افراد از انحرافات ايفا مينمايد.
راهكار اول كه بر طبق آن، دين از طريق ارائه شناختهاي خاص بر افراد تأثير ميگذارد و آنان را از انحرافات باز ميدارد، «راهكار شناختي» يا «نظري» ميتوان ناميد و راهكار دوم كه جلوگيري از انحرافات از طريق «عمل افراد» صورت ميگيرد، «راهكار عملي» ميتوان ناميد در اين نوشتار ابتداً راهكار نظري توصيف و سپس ساز و كار اين راهكارها بيان ميگردد:
معارف و شناختهاي دين كه در بازداشتن افراد از انحرافات مؤثر است، تحت سه مقوله ميباشد: ترسيم و ساز و كار پاداش و عقوبت؛ بدي و خوبي و معارف بنيادين.
دين براي افراد مؤمن، نيكوكار و به طور كلي كساني كه دستورها و هنجارهاي ديني مربوط به انديشه و عمل را به خوبي رعايت ميكنند، متناسب با ميزان پايداري آنان بر هنجارهاي مذكور، پاداشهايي معرفي مينمايد كه آن اعم از پاداش دنيوي و اخروي است كه به چند عنوان نمونه آن در قرآن كريم اشاره ميگردد: پاداشهايي چون نعمتهاي بهشتي، احساس رضايتمندي، سرور و افتخار، جلب نظر و توجه الهي، به دست آوردن يقين، اطمينان و آرامش، برخـورداري از كمـكهاي ويـژة الهي در دنيا و برخورداري از هدايت بيشتر الهي و… .[7]
در مقابل، دين عقوبتهايي را براي كفار، بدكاران و كساني كه از هنجارهاي ديني تخلف مينمايند، ترسيم ميكند. عذابهاي اخروي، پشيماني و سرافكندگي، برخوردار نبودن از نگاه، توجه و رضايت الهي، شك، ترديد و ناآرامي از جمله اين عقوبات است. [8]
در درون طبيعت و فطرت انسان نيازهاي متنوعي وجود دارد كه با تأمين آن، احساس آرامش، خوشي و لذت مينمايد و در صورت عدم تأمين، دچار ناآرامي و ناخوشي ميگردد. از همين جهت انسان نسبت به رفتار و عملي كه مقرون به پيامد خوشايند تأمين نياز است، رغبت داشته و از عملي كه پيامد ناخوشايند را به دنبال دارد، گريزان است.
بر اساس نظريه يادگيري اجتماعي، همانگونه كه پيامدهاي واقعي عمل(تشويق، يا تنبيهي كه مقارن عمل دريافت شود) رفتار فرد را بر ميانگيزد، پيامدهاي مورد انتظار آن هم كه به صورت نمادين، در ذهن بازنمايي شده است، نيز رفتار فرد را بر ميانگيزد.[9]
بنابراين، شناختهايي كه از دين در بارة پاداش و عقوبت دريافت ميشود، در صورت دروني شدن ميتواند آدمي را به سوي كارهاي شايسته كه مقرون با پاداشهاي مورد انتظار است، سوق دهد و از كارهاي ناشايست كه همراه با عقوبت مورد انتظار است، باز دارد. به عبارت ديگر، انسان را به رعايت هنجارهاي ديني و دوري از انحراف وادار نمايد.
انسان بر طبق طبيعت و فطرت خويش و همچنين بر اساس آموزههاي اجتماعي، چيزهايي را خوشايند و زيبا و چيزهايي را ناخوشايند و نامطلوب مييابد؛ به گونه اي كه درك اين زيبايي و زشتي در انسان نهادينه شده است. امور خوب و بد ديني نيز به همين ترتيب شكل ميگيرد، زيرا دين با بياناتي متنوع و با استفاده از تعابيري خاص سعي مينمايد، تا زشتي و بدي، زيبايي و خوبي بعضي اعمال را همچون ناخوشايندي و زشتيها و يا خوشايندي و زيباييهاي طبيعي و اجتماعي مجسم نموده و براي ما «دروني»[10]سازد.
به عنوان نمونه در قرآن كريم از قمار، شراب، گوشت خوك، مردار و خون به رجس و پليدي تعبير ميشود.[11] از منافقين به سبب اعمال ناشايست شان، به عنوان افراد بيمار دل ياد ميشود[12]و از مال حرام، عقايد نادرست و افراد بدكار به خبيث، آلوده و ناپاك تعبير ميگردد.[13]در مقابل، دربارة چيزهاي حلال، عقايد درست و افراد درستكار از تعبير طيب، پاك و دلپذير، استفاده ميشود.[14] همچنين از افراد مومن و درستكار با صفاتي چون سميع، بصير، هدايت شده، داراي نور، زنده دل، صاحب عقل و دانش توصيف ميگردد. [15]
همان گونه كه يك عمل ميتواند پيامدهاي بيروني مثبت يا منفي (خواه پيامدهاي واقعي؛ خواه پيامدهاي مورد انتظار) داشته باشد، ميتواند پيامدهاي دروني نيز داشته باشد. پيامدهاي دروني يك عمل، طي «واكنش خود سنجي»[16]و بر اساس معيارهاي دروني شخص در بارة خوبي يا بدي يك عمل ايجاد ميگردد. [17]
البته، اگر شناختهاي دين در بارة زشتي و زيبايي، خوبي و بدي اعمال به نحوي دروني گردد (كه هر عملي را كه دين زشت ديد، انسان نيز زشت ببيند و آنچه را زيبا ببيند، آدمي زيبا ببيند)، از اعمال خلاف هنجارهاي ديني به جهت فرار از ارزيابي خود سنجي منفي دوري ميگزيند و به همنوايي با هنجارهايي ديني، به جهت دستيابي به ارزيابي و خودسنجي مثبت روي ميآورد.
پيامدهاي مثبت و منفي دروني عمل از چنان تأثيري برخوردار است كه ميتواند به مقابله با پيامدهاي بيروني عمل برخيزد. به عنوان مثال انبيا، افراد انقلابي و اصلاحگران جامعه، به خاطر ارزيابي مثبتي كه از اعمال خود دارند، پيامدهاي ناگواري را كه مترتب بر نقض بعضي از هنجارهاي حاكم بر جامعهشان است، بر دست كشيدن از رسالتشان ترجيح ميدهند. همچنان كه پيامدهاي بيـروني عمل آنگاه بيشترين تأثير را دارد كه با پيامدهاي دروني عمل همساز باشد.[18]
بنابراين با توجه به محوريت نقش پيامدهاي دروني در رفتار، ميتوان شناختهاي ديني مربوط به خوبي و بدي اعمال را كه معيار خود سنجي و ارزيابي دروني است، از اساسي ترين راهكارهاي دين براي مقابله با انحرافات دانست. اين اهميت در حدي است كه بعضي از روايات بدترين حالت جامعه را از لحاظ انحراف تبديل «منكر» به «معروف» و تبديل «معروف» به «منكر» معرفي كردهاند.[19]زيرا وقتي عملي را كه دين منكر و زشت ميداند، در جامعه به عنوان معروف و زيبا تلقي گردد، ديگر كسي با انجام آن عمل دچار ارزيابي منفي از خود نخواهد شد، هم چنانكه وقتي جامعه معروف و زيبا را منكر و زشت ديد، انجام آن معروف، نه تنها ارزيابي مثبت شخص از خود را به دنبال ندارد، بلكه با انجام آن دچار ارزيابي و خودسنجي منفي خواهد شد.
ترسيم دين از زشتيها و زيباييها، آنگاه دروني ميشود كه مستند به خداوند دانا گردد، زيرا تنها اوست به انسان اشراف كامل دارد و هر آنچه در جهت سعادت وي است، آگاهي داشته و از هر چه باعث نگون بختي است، اطلاع داشته است.
بنابراين، از يك سو به مجموعه معارفي نياز است كه وجود خداوند دانا و آگاه از مصالح و مفاسد را اثبات نمايد و از سوي ديگر انتساب آن تعابير به خداوند را روشن سازد.
همچنين، وقتي پاداشها و عقوبتهاي اخروي و دنيوي به مرحله باور ميرسد كه انسان پاداشهاي مذكور را صادر شده از سوي خداوند حكيم، عادل، مهربان و توانا بداند كه افراد را به تناسب اعمالشان پاداش ميدهد. از اين رو، علاوه بر اثبات خداوند حكيم، عادل و … ، به اثبات صدور آن سخنان از سوي خداوند هم نياز است.
بطور خلاصه پذيرش و دروني سازي ترسيم خوبي و بدي، پاداش و عقوبت، مبتني بر مجموعه معارفي است كه «معارف بنيادين» ميتوان ناميد، لذا همة معارفي كه به توصيف خداوند، آيات و نشانههاي او، اثبات عالم آخرت، اثبات الهي بودن قرآن و اموري از اين قبيل ميپردازد، از جملة معارف بنيادين شمرده ميشود.
البته تأثير شناختهاي مربوط به پاداش و عقوبت و نيز شناختهاي مربوط به خوبي و بدي، آنگاه در بازداشتن افراد از انحرافات مؤثر است كه براي آنان دروني گردد و اين امر مستلزم آن است كه معارف بنيادين كه مبتني بر آن شناختها است، باور دروني گردد.
بنابراين، به هر ميزان كه افراد از معارف بنيادين دين، آگاهي داشته باشند و آن را دروني سازند، به همان ميزان شناختهاي مربوط به پاداشها و عقوبتها، دروني ميگردد و در نتيجه به همان ميزان از انحراف و ناهنجارهاي ديني دوري ميشود.
از همين جهت قرآن كريم نماز را كه در بردارندة چكيدة قرآن (سورة حمد) و معارف بنيادين است، بازدارنده از كارهاي زشت و ناپسند معرفي ميكند. [20]
راهكارهاي عملي را ميتوان به دو دسته كلي تقسيم نمود:
1. توصيههاي فردي؛ رفتاري كه هر كسي با عمل به آن ميتواند خودش را از انحراف دور نمايد.
2. توصيههاي اجتماعي؛ رفتاري كه افراد براي بازداشتن يكديگر از انحراف بايد به كار گيرند.
دين اعمالي را توصيه ميكند كه انجام آن باعث دروني شدن شناخت ميگردد كه به عنوان راهكارهاي نظري مطرح شد. دروني شدن شناختهاي مذكور هم چنان كه بيان گرديد، از طريق سازوكارهاي خاص به دور شدن افراد از انحرافات ميانجامد.
اعمال و عباداتي مانند: تلاوت مقدار ممكن قرآن كريم در هر شبانه روز، اقامه نمازهاي پنجگانه و نوافل، تفكر در خلقت آسمان و زمين، حج، روزه، صله رحم و به طور كلي همة افعالي كه به عنوان عبادت و اطاعت خداوند انجام ميشود، همه از مقولة توصيههاي رفتار فردي است.
سازوكار تأثير توصيههاي فردي بر دروني شدن شناختهاي سه گانه را از دو طريق ميتوان تبيين نمود:
اولاً: اعمال مذكور، در بردارندة مجموعه اي از معارف و شناختها است كه توجه به خداوند محور مهم آن ميباشد، اگرچه در بعضي از اين اعمال توجه به خداوند متعال چندان ظاهر نيست، مثل صله رحم؛ به همين جهت پيوستگي و مداومت بر اعمال مذكور سبب تكرار و يادآوري دائم آن شناختها ميگردد و در نتيجه تثبيت و دروني ميشود، لذا اقامه نماز و تلاوت قرآن موجب ارتباط مستمر انسان با مجموعه اي از معارف بنيادين و تثبيت آن در درون ذهن و قلب ميشود، همچنين ساير عبادات مانند: روزه، زكات، صلة رحم و … ، اگر به قصد اطاعت خداوند انجام شود، مستلزم توجه به خداوند و تثبيت اين شناخت بنيادين در انسان ميگردد.
ثانياً: همان گونه كه در مباحث روانشناختي بيان شده است، انسانها داراي نظام سه جزئي مركب از باورها، نگرشها و رفتارها هستند، اين سه جزء شناختي، عاطفي و رفتاري، در جهت سازگاري و همسازي با يكديگر تغيير ميكنند. [21]به گونه اي كه اعتقاد به درستي يك عمل (مثلا خوردن غذاي خاص)، كمابيش انسان را به نگرش مثبت (دوست داشتن آن غذا) و نيز به انجام آن عمل (خوردن آن غذا) سوق ميدهد؛ به همين ترتيب عادت به يك رفتار، نگرش مثبت و اعتقاد به درستي آن را تسهيل مينمايد. قرآن كريم نيز در آيات متعدد از تأثير رفتار بر باورها سخن گفته است؛ به عنوان نمونه، عبادت پروردگار را (كه ازمقوله رفتار و عمل است) موجب «يقين» ميداند. [22]در مقابل، پيروي از هواهاي نفساني و انجام كارهاي بد را عامل انكار عالم آخرت و تكذيب آيات الهي معرفي ميكند. [23]
بنابراين ميتوان اذعان نمود، هر گونه عملي كه به عنوان اطاعت و عبادت خداوند انجام ميشود، مي تواند باور قلبي انسان نسبت به وجود خداوند را كه اساس معارف بنيادين است، را تثبيت نمايد؛ در نتيجه توصيههاي فردي، موجب دروني شدن معارف بنيادين ميگردد كه اين شناخت از طريق مكانيزمهايي سبب پيشگيري افراد از انحراف ميشود.
توصيههاي رفتاري دين براي اينكه افراد، يكديگر را از انحراف بازدارند، به دو دسته تقسيم ميشود:
الف) رفتارهايي كه افراد قطع نظر از اينكه انحرافي از سوي آنان ايجاد شده باشد، بايد نسبت به يكديگر انجام دهند كه از مهمترين اين رفتارها ميتوان به «ارشاد» و «تبليغ» اشاره نمود.
ب) رفتارهايي كه افراد پس از بروز انحراف، به منظور مقابلة با آن بايد انجام دهند كه به اين نوع رفتار «امر به معروف و نهي از منكر» اطلاق ميشود.
بر اساس آنچه كه در قرآن كريم آمده است، انسانها موظف هستند، همديگر را به «خير» دعوت كنند؛[24]مقصود از خير بر طبق بعضي روايات، تبعيت از قرآن و سنت است؛[25] بنابراين آنان وظيفه دارند، ديگران را به تبعيت از قرآن و سنت فرا بخوانند.
بخش عمدة محتواي قرآن و سنت كه انسان موظف به تبعيت از آن و دعوت ديگران ميباشد، همان سه نوع معارفي است كه در راهكارهاي نظري به آن اشاره گرديد.
هم چنان كه در بخش راهكارهاي نظري توضيح داده شد، دروني شدن شناختهاي سه گانه مذكور از طريق سازوكارهايي خاص، به دور شدن افراد از انحرافات منتهي ميشود. بنابراين، در ارشاد و تبليغ كه دعوت به معارف سه گانه است، اگر دعوت كننده بتواند آن را براي افراد دروني نمايد، آنان را از طريق سازوكارهاي خاص به دوري از انحرافات سوق ميدهد.
امر به معروف و نهي از منكر، راهكاري عملي است كه در دين از جايگاه ويژه اي برخوردار است و بر آن تأكيد فراواني شده است، به طوري كه از آن به عنوان بلند مرتبه ترين و شريف ترين فرايض و نيز فريضه بزرگي كه همة فرايض ديگر به وسيله آن اقامه ميشوند، نام برده شده است. [26]
سازوكار امر به معروف و نهي از منكر در بازداشتن از انحرافات، در دو سطح خرد و كلان قابل مطالعه است. در سطح خرد وقتي سخن از سازوكار امر به معروف و نهي از منكر در بازداشتن از انحراف ميرود، مقصود اين است كه چگونه عمل فرد امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر در بازداشتن افراد، از انحراف اثر گذار است. لكن در سطح كلان، سازوكار امر به معروف و نهي از منكر از زاويه عمل آمر و ناهي و بازتاب فرد مورد امر و نهي مطالعه نميشود، بلكه موضوع مطالعه مجموع فعاليتهايي است كه در سطح جامعه و نه فرد، در راستاي جلوگيري از انحرافات در سطح كلان انجام ميگيرد. كليه فعاليتهاي سازماني دولتي و غير دولتي، از جمله دستگاه قضايي، نيروي انتظامي، رسانههاي جمعي و … در همين سطح قابل مطالعه است. بررسي سطح كلان، به خاطر گسترة وسيع آن، از حوصله اين مقاله خارج است، لذا به بررسي سطح خرد امر به معروف و نهي از منكر بسنده ميشود.
امر به معروف و نهي از منكر در سطح مورد بررسي، داراي صورتهاي مختلفي است كه ضمن بيان آن، ساز و كار هر يك در بازداشتن از انحراف، جداگانه تبيين ميگردد.
در اين مرحله انسان با اعمال خاص، مانند دوري و رويگرداني از كسي كه مرتكب منكر و يا ترك معروفي ميگردد، ناخشنودي خود را از عمل وي ابراز مينمايد.[27]برخوردهاي قلبي ميتواند در قالب هر گونه حركات كه نشان دهندة انزجار انسان از عمل فرد منحرف است، مانند اخم كردن، يا قطع دوستي و ارتباط اجرا گردد.
اعلان انزجار كه به نوعي دريغ داشتن احترام، عاطفه و توجه نسبت به فرد منحرف است، در واقع تنبيهي است كه نيازهاي عاطفي، تعلق و عزت نفس را به مخاطره مياندازد و از اين جهت موجب بازداشتن فرد از انحراف ميشود.
قطع ارتباط و مراوده با فرد منحرف، بسته به محدوديت يا گستردگي ارتباطي كه انسان قبلاً با او برقرار كرده، نيازهاي مختلفي را ميتواند تهديد نمايد. به عنوان مثال در ارتباطات گسترده اي مانند: ارتباط پدر و مادر با فرزند غير مستقل خود، در صورت قطع شدن ميتواند، مجموعه اي از نيازهاي فيزيولوژيك، عاطفي، امنيت و … را به خطر اندازد و از اين طريق ميتوان فرزند را از انحراف بازدارد.
در اين مرحله فرد به وسيله گفتار نرم، موعظه و ارشاد، يا در صورت لزوم با گفتار تند تهديد آميز، شخص متخلف را وادار به اطاعت و ترك معصيت مينمايد.[28]برخوردهاي زباني شكلهاي مختلفي دارد كه به چند صورت آن اشاره ميگردد:
تبيين پيامدهاي سوء اخروي يا دنيوي عمل ميتواند موجب شود تا فرد منحرف پيامدهاي مورد انتظار عملش را به صورت نمادين بازنمايي نمايد. پيامدهاي مورد انتظار همانند پيامدهاي واقعي ميتواند انسان را از عمل انحرافي باز دارد.
تبيين زشتي يا زيبايي عمل براي فرد منحرف، ميتواند او را به واكنش خود سنجي منفي واداشته و از انحراف باز دارد.
تهديد يا وعيد فرد منحرف موجب ميگردد، تا پيامدهاي مثبت يا منفي كه از سوي آمر و ناهي متوجه اش ميشود، به صورت نمادين بازنمايي كند و به جهت برخورداري از پيامدهاي مثبت و به منظور فرار از پيامدهاي منفي از انحراف بازايستد.
د) توبيخ و تحقير فرد منحرف از طريق زبان و كلام؛
توبيخ و تحقير نوعي تنبيه بيروني است كه دربارة نيازهاي عاطفي، تعلق و عزت نفس، اعمال ميگردد. اين تنبيه بيروني، در صورت همسازي با تنبيه دروني ميتواند، فرد منحرف را از انحراف بازدارد.
در اين مرحله به واسطة زدن، مجروح نمودن و امثال آن فرد متخلف تأديب ميشود. [29]بعضي از فقها برخورد يدي را عبادت ميدانند، برخورد يدي به اين معنا در حيطة وظايف حكومت و مبتني بر اذن حاكم است. [30]
برخوردهايي كه از طريق يد اعمال ميشود، نوعي تنبيه جسماني است كه در صورت همسازي با تنبيه دروني خود سنجي، ميتواند به بازداشتن فرد متخلف، از انحراف اجتماعي بيانجامد.
به طور خلاصه، شكلهاي گوناگون امر به معروف و نهي از منكر، از طريق پاداش يا عقوبت، بيروني يا دروني، واقعي يا مورد انتظار، در جهت كنترل انحرافات عمل ميشود.
مشاهدة مواردي از ناكامي و بي تأثيري در مكانيزم امر به معروف و نهي از منكر، چنين احساسي را به افراد القا ميكند كه اين راهكار در جامعة امروزي چندان مؤثر نميباشد.
احساس ناكارآمدي امر به معروف و نهي از منكر در جوامع امروزي آنگاه درست است كه در يكي از قالبهاي معقول و منطقي ذيل قرار گيرد:
الف) بايد ثابت گردد، بر اساس روشهاي علمي(و نه مشاهدات شخصي و غير روشمند)، امر به معروف و نهي از منكر، نه تنها در سطح خرد (امر و نهيي كه يك فرد نسبت به ديگري دارد)، بلكه در سطح كلان نيز، در جامعه امروزي فاقد تأثير و كارايي است؛ البته اين نظريه از طريق علمي قابل اثبات نيست، زيرا ممكن است سطح خرد امر به معروف و نهي از منكر به سبب موانعي ساختاري كه توضيح داده خواهد شد، بي تأثير و يا كم تأثير گردد؛ ولي سطح كلان آن به قوت خود باقي ميباشد. به عنوان نمونه امر و نهيي كه از طريق نيروهاي انتظامي صورت ميگيرد، بر كاهش ميزان منكراتي چون قتل، سرقت، تجاوز به عنف غير قابل انكار است.
ب) بايد ثابت گردد، ناكارايي امر به معروف و نهي از منكر نسبت به تمام انواع مختلف آن ميباشد و نه اينكه در انتقاد به آن صرفاً به صورت گزينشي عمل شود، زيرا ممكن است امر و نهي نسبت به نوع خاصي از معروف و يا منكر بي تأثير باشد، ولي نسبت به انواع ديگري از آن مؤثر باشد. به عنوان مثال، امر و نهي نسبت به پوشش و يا آرايشي نامناسب و خلاف شرع، ممكن است در بسياري از موارد تأثيري را به همراه نداشته باشد، ولي آيا امر و نهي نسبت به كسي كه در حال كثيف كردن يك محيط عمومي (مثلاً كتابخانة عمومي) و يا درصدد ايجاد مزاحمت و اذيت ديگري (مثلاً يك كودك) است؛ آيا در جامعه امروز اين موارد هم بيتأثير ميباشند؟
به طور مسلم امر به معروف و نهي از منكر نسبت به آن دسته از معروف و يا منكرهايي كه زيبايي و معروفيت آن و يا زشتي و ناپسندي آن از «شعور عمومي» محو شده و يا منقلب گرديده است، بي تأثير و يا كم تأثير است؛ ولي اين امر ربطي به ناكارايي امر به معروف و نهي از منكر در جوامع امروزي ندارد؛ بلكه علت آن است كه افراد با ارتكاب منكرهايي كه زشتي آن از ميان رفته و يا با ترك معروفهايي كه زيبايي آن محو گرديده است، با واكنش خود سنجي منفي از خود روبرو نميشوند و در نتيجه تشويق و تنبيههايي بيروني به جهت ناهمسازي با تشويق و تنبيههاي دروني، بي تأثير ميگردد.
ج) بايد ثابت گردد، در جوامع امروزي، حتي با بكارگيري شيوههاي درست و معقول در امر به معروف و نهي از منكر، با ناكارايي آن مواجه هستيم. در غير اين صورت ممكن است عدم تأثير امر و نهي در جامعة كنوني ناشي از شيوههاي نادرستي باشد كه در جامعه به عنوان امر به معروف و نهي از منكر بكار گرفته ميشود.
د)بايد ثابت گردد، در ناكارايي امر به معروف نهي از منكر موانع ساختاري وجود ندارد. زيرا ممكن است موانع ساختاريي وجود داشته باشد كه تأثير امر و نهي را در جامعه كنوني با دشواري روبرو سازد و با برداشتن اين موانع ميزان تأثير گذاري امر و نهي شدت و گسترش يابد.
وجود موانع ساختاري، نه تنها قابل نفي نيست، بلكه تبيينهاي روشني براي آن ميتوان ارائه كرد كه به جهت اهميت آن، مورد بحث بيشتري قرار ميگيرد.
جوامع امروزي برخوردار از ويژگيهايي است كه بر اساس سنخ شناسيهاي انديشمنداني همچون «دوركيم»، «زيمل»، «وبر» ميتوان آن را اين گونه توصيف نمود: در اين جوامع مبناي ارتباطات گروهي اموري ارادي و عقلاني است، سپهر شخصيت فردي (فرديت) توسعه يافته است، علايق و پيوندهاي شخصي آن چنان كاهش و سست شده است كه به قول دوركيم، حتي همسايهها و افراد يك خانواده نيز كمتر با هم ارتباط و تماس دارند و پيوندهايشان چندان منظم نميباشد. همچنين، تخصيص كاركردي گروهي، تكنيك وظايف و نقشها، تفكيك جايگاهها و سلسله مراتب و تعيين جايگاهها بر اساس نقشها و حاكميت معيارهاي عام، معقول و غير شخصي در روابط اجتماعي از جمله ويژگيهاي اين جوامع است كه مبناي روابط اجتماعي قرار ميگيرد.[31]
ويژگيهاي مذكور، ساختي از روابط اجتماعي (ارتباط افراد با يكديگر) را اقتضا دارد كه بر اساس متغيرهاي الگويي «پارسونز»، ميتوان آن را ساختي از روابط مبتني بر «عام گرايي»،[32] «بيطرفي عاطفي»،[33] «دستاورد»[34] و «ويژگي»[35] توصيف نمود. [36]
در ساختار اين گونه روابط، به جهت اينكه افراد، صرفاً در راستاي كسب دستاوردي خاص، ارتباط برقرار ميكنند و به طرف مقابل، به عنوان كسي كه عامل و فاعل اين دستاورد است، نگاه ميكنند، فقط به دست آوردن اطلاع از خصوصيات و ماهيت يكديگر كه در ارتباط با آن منظور خاص ميباشد، برايشان داراي اهميت است.
به طور كلي به سبب فقدان ارتباط گسترده و همه جانبه بين افراد (ويژگي)، دخالت ندادن احساسات و عواطف (بي طرفي عاطفي)، توجه نداشتن به ماهيت يكديگر(توجه به دستاورد) و عدم دخالت معيارهاي خاص(دخالت دادن معيارهاي عام)، روابط افراد با يكديگر از عمق و شدت چنداني برخوردار نبوده و آگاهي يافتن از جنبههاي مختلف ماهيت افراد و زير و بم زندگي آنان، چندان ممكن نميباشد و به اعتقاد دوركيم، اساساً انگيزه اي هم براي شناخت و آگاهي يافتن افراد از جنبههاي مختلف ماهيت يكديگر وجود ندارد.[37]
همچنين، در اين ساخت از روابط، به سبب تك بعدي بودن ارتباط و انحصار آن در جنبه اي ويژه و در جهت دستاوردي خاص، وابستگي و ارتباط افراد به يكديگر تنها در همان جهت ويژه محدود گرديده و صرفاً در آن مورد خاص بر يكديگر كنترل دارند.
به طور خلاصه، ساختار روابط اجتماعي امروزي، مبتني بر دو خصوصيت ذيل ميباشد:
الف) محدود گشتن و دشوار شدن آگاهي يافتن كنشگران از جنبههاي مختلف ماهيت و خصوصيات يكديگر؛
ب) محصور شدن وابستگي افراد به يكديگر، تنها در جنبه اي خاص و ويژه.
اين دو ويژگي ساختار روابط اجتماعي، موجب ميگردد تا مكانيسمهاي تأثير گذاري امر به معروف و نهي از منكر كه عبارت است از قدرت تشويقي و تنبيهي، جذابيت و اعتبار آمر و ناهي، با محدوديت و دشواري روبرو شود و در نتيجه تأثير و كارايي امر به معروف و نهي از منكر در سطح خرد آن، در جوامع امروزي كاهش يابد.[38]
توجه به محدوديتهايي كه جوامع امروزي از طريق ساخت روابط اجتماعي براي سطح خرد امر به معروف و نهي از منكر ايجاد مينمايند، اين نتيجه را به دست ميدهد كه بايستي از يك سو با برنامههايي، امكان تحقق سازوكارهاي تأثيرگذاري امر به معروف و نهي از منكر را از طريق نظامهايي از جمله رسانههاي جمعي فراهم ساخت و از سوي ديگر در حد امكان گسترش ساخت روابط از نوع «خاص گرايي»،[39]«ماهيت»،[40] «عاطفي»[41]و «پخش»[42]را كه مقتضي روابط گسترده، عميق و همه جانبه بين كنش گران و در نتيجه تسهيل كننده سطح خرد امر به معروف و نهي از منكر است، فراهم آورد. [43]
[1] - Social norms.
[2] - Social deviance.
[3] - M.Haralambos, 5&580.
[4]- ر.ك؛ طالباني .
[5] ـ ر.ك؛ سجده،3/ مومنون، 49/ يونس، 108/ نمل، 92/ بقره 53/ نور، 54/ بقره، 150/ آل عمران، 103/ اعراف، 158/ نحل، 15.
[6] - اعراف، 158/ نور54.
[7] - فتح، 17/ بينه، 8/ انشقاق، 9/ آل عمران، 15/ انعام، 82/ يونس، 62/ فصلت، 31.
[8] - بقره، 39/ عبس، 40/ آل عمران، 77/ توبه، 45.
[9] - اتكينسون، ص 569.
[10] - Enternalization.
[11] - مائده، 90/ انعام، 145.
[12] - توبه، 95.
[13] - نساء، 2/ آل عمران، 179/ نور،26/ ابراهيم 26.
[14] - آل عمران، 179/ حج، 24/ نحل، 114.
[15] - هود، 24/ لقمان، 5/ بقره، 5/ انعام، 122/ زمر، 18/ آل عمران، 18.
[16] - Self - evaluation.
[17] - اتكينسون و ديگران، ص570.
[18] - همان.
[19] - ر.ك؛ حرعاملي، ج 11، ح 12، ص 396.
[20] - عنكبوت، 45.
[21] - ر.ك؛ اتكينسون و ديگران، ج2، صص 345-344.
[22] - حجر، 99.
[23] - جاثيه، 23/ روم، 10.
[24] - آل عمران، 104.
[25] - الدر المنثور، ج2، ص62 به نقل از صادقي، ج 5، ص 320.
[26] - ر.ك؛ طباطبايي بروجردي، ح 14، صص 404-381.
[27] - النجفي، ج21، ص 368.
[28] - جمال الدين السيوري الحلي، ج1، صص 595-593؛ العاملي، ج 2-1، ص 165
[29] - الطوسي، ص 300.
[30] - همان.
[31] - هاشمي، ص 48.
[32] - Universalism.
[33] - Neutrality.
[34] - Accomplishment.
[35] - Specificity.
[36]- cf; Peter, Ltamilton, pp. 102- 103; Lan, Craib,p. 45.
[37] - دوركيم، ص 319.
[38] - ر.ك؛ هاشمي، صص 65-63.
[39] - Particularism.
[40] - Quality.
[41] - Affectivity.
[42] - Diffusion.
[43]ـ ر.ك؛ هاشمي، ص 84.
ـ ابن البراج، عبدالعزيز:« المهذب»، نشر موسسه النشر اسلامي لجماعة المدرسين، 1406هـ ق.
ـ اتكينسون، ريتال و اتكينسون، ريچارد.س و ارنست ر.هيلگارد:« زمينه روانشناسي»، ترجمه براهني و ديگران، انتشارات رشد، 1371.
ـ الطوسي، محمد بن الحسين بن علي: «نهايه»، چ اول، نشر دارالكتاب العربي، 1390هـ ق.
ـ العاملي، محمد بن مكي:« دروس»، نشر صادقي] بي تا[.
ـ النجفي، محمد حسين:« جواهر الكلام»، چ هفتم، نشر دارالحيات التراث العربي،1417هـ ق.
ـ اميل، دوركيم: «تقسيم كار اجتماعي»، ترجمه باقر پرهام، چ اول، نشر كتابسراي بابل، 1369.
ـ حر عاملي، :«وسايل الشيعه»، تهران، انتشارات اسلاميه، 1347.
ـ طالباني، محمدرضا:« مقايسه نظارت اجتماعي و امر به معروف و نهي از منكر»، رسالة تحقيقاتي، پژوهشكده حوزه و دانشكده، 1367.
ـ طباطبايي بروجردي، حسين:« جامع احاديث الشيعه»، قم، مدنية العلم، 1366.
ـ مقـداد بن عبدالله، جمال الدين السيوري الحلي: «التنقيج الرابع»، نشر مكتبه المرعشي، 1404هـ ق.
ـ صادقي: «الفرقان»، چ دوم، نشر فرهنگ اسلامي، 1408هـ ق.
ـ هاشمي، سيد احمد:« بررسي كارايي امر به معروف و نهي از منكر در ساختهاي مختلف»، پايان نامه كارشناسي ارشد، موسسه امام خميني، 1381.
- Lan, Craib:» Modern social theory«, New York, 1992.
- M.Haralambos: »Sociology«,1990.
- Peter, Ltamilton: »talcottparsons«, London, 1983.